جدول جو
جدول جو

معنی اسبه چین - جستجوی لغت در جدول جو

اسبه چین
از آبادی های بزرگ و تاریخی عباس آباد، نام رودخانه ای در
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبد چین
تصویر سبد چین
انگور یا میوۀ دیگر که از درخت بچینند و در سبد بگذارند، برای مثال مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد / کند برابر چرخشت خشت بالینا (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)، بقیۀ میوه که در آخر فصل در شاخه های درخت به جا مانده باشد، پساچین
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
یکی از نواحی لنگا در تنکابن. (سفرنامۀ مازندران و استرابادرابینو ص 6، 25، 105، 151 و 154 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ)
دهی است از دهستان دیمچه بخش گنوند شهرستان شوشتر. دارای 170 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ)
تیره ای از طایفۀ عکاشه و سلمی هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
بقیه میوه که در آخر فصل میوه در شاخه های درخت بجا مانده باشد پساچین، میوه ای که از درخت چینند و در سبد نهند
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع لنگای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
شانه ی سفید رنگ زنبور عسل
فرهنگ گویش مازندرانی
از پرندگان بومی خزر جنوبی، نوعی شوکا
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پرنده ی سفید رنگ مهاجر، بسیار مفید
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در نزدیکی امام زاده حسن بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
توکای سینه سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
سفیدی
فرهنگ گویش مازندرانی
پررو، دریده، بی حیا، چشم دریده
فرهنگ گویش مازندرانی
چاهی در منطقه ی هزارجریب
فرهنگ گویش مازندرانی
چین سوم پنبه و دیگر محصولات کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی